تانی سنجاب و قهر جی‌جی و سنجی

تانی صبح زود از خواب بیدار شد و آماده شد تا برای گشتن و بازی با دوستان‌اش از خانه درختی‌شان خارج شود. همین که در را باز کرد، متوجه باد خنکی شد که به صورت‌اش خورد و باعث شد چند لحظه بلرزد.

پاییز با همه‌ی زیبایی‌هایش هر روز بیشتر ظاهر جنگل را عوض می‌کرد و همه‌ی حیوانات مشغول تدارک برای زمستان بودند تا روزهای سرد جنگلی را راحت بگذرانند...

در این قصه با تانی سنجاب همراه شو تا یاد بگیری احساس خشم چه معنایی دارد.

پری این قصه هم به تو یاد می‌دهد تا این احساس را به‌تر مدیریت کنی.

 

get-credit

لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.

خرید اعتبار

قصه های مرتبط

از پری آشتی بیشتر بدانید
cloud cloud cloud cloud