خرگوش چشم سیاه و جوجه تیغی

باز یک روز قشنگ تابستانی رسیده بود. خوشید زیبا نور قشنگ‌اش را روی زمین انداخته بود و همه‌ی موجودات جنگل، خوشحال از آفتاب و هوای خوب از لانه‌هایشان بیرون‌آمده بودند و لابه‌لای درختان و بیشه‌ها، بازی و تفریح می‌کردند...

 

در این قصه با چشم‌سیاه و جوجه‌تیغی همراه شو تا یاد بگیری مقابله با آسیب رساندن به دیگران چه معنایی دارد.
پری این قصه هم به تو یاد می دهد که در حد توانت از دیگران حمایت کنی.

 

get-credit

لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.

خرید اعتبار

قصه های مرتبط

از پری هوشی بیشتر بدانید
cloud cloud cloud cloud