هیولای شب

بازگشت

شیوا کوچولو، دختر خاله ی بارانا و امیر است و امروز به خانه ی آنها آمده است. شیوا کوچولو و بارانا مشغول بازی هستند.

شیوا کوچولو عروسکی را در دست دارد و نقش مادر را بازی می کند. او می گوید:" خب دخترم بهتره شامت را بخوری و سریع بری و بخوابی. وگرنه هیولای شب پیداش می شه."

 

در این قصه با امیر و بارانا همراه شو تا یاد بگیری هیجان ترس چه طور هیجانی است و چگونه باید با آن مقابله کنی.

get-credit

لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.

خرید اعتبار

قصه های مرتبط

cloud cloud cloud cloud