پری حورا، پری نورا و راسی خرسی

راسی خرسی نگاهی به آسمان کرد و زیر لب گفت ای بابا دوباره باران شروع شد. او وارد غار‌اش شد؛ دست‌های خرسی‌اش را زیر چانه‌اش زد و به باریدن قطره‌های باران خیره ماند...

 


در این قصه با راسی کوچولو همراه شو تا یاد بگیری سخت‌گیری‌هایت را کم‌تر کنی.

 پری‌های این قصه هم به تو یاد می‌دهند که کار جدی با لذت‌ بردن تقابلی ندارد.

 

get-credit

لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.

خرید اعتبار

قصه های مرتبط

از پری های باران بیشتر بدانید
cloud cloud cloud cloud