تانی همراه دوستاناش و جیجی و رافی سنجاب راه افتاده بودند تا به جنگلهای طرف دیگر صخره بروند. کمی جلوتر کنار بوتهها، چشمسیاه را دیدند که منتظرشان نشسته بود. چشمسیاه با دیدن آنها، با ذوق و شوق گفت:«سلام به همه. وای خیلی خوشحالم که به این سفر میرویم.»
در این قصه با تانی سنجاب همراه شو تا یاد بگیری همکاری در یک گروه چگونه است.
لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.
خرید اعتبار