get-credit

لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.

خرید اعتبار

پری آشتی و پرده‌ها

بازگشت

احمد صبحانه‌اش را که خورد دوباره به اتاق‌اش آمد. پرده‌ها را کنار زد و پنجره را باز کرد. نور خورشید و هوای تازه اتاق‌اش را پُر کرد. پروانه کوچولویی از روی گلدان بلند شد و آمد روی پرده‌ی سمت راست نشست و گفت: «به  به چقدر قشنگی! چه گل‌های خوش‌رنگی داری...

قصه‌ی پری آشتی و پرده ها

ویدئوهای مرتبط

از پری آشتی بیشتر بدانید
cloud cloud cloud cloud