لیانا و گوجه فرنگی

 لیانا ازاون بچه هایی بود که هر خوراکی ای را دوست نداشت. مادردش هر بار ظرف میوه ای را پوست می کند و جلویش می گذاشت ولی فقط می شنید.

 " من که سیب دوست ندارم."

" من خیار دوست ندارم"

"من هلو دوست ندارم."...

get-credit

لطفا جهت مشاهده محتوای اصلی اعتبار تهیه فرمایید.

خرید اعتبار

قصه های مرتبط

cloud cloud cloud cloud